به چه می اندیشی
با کدام لذت و انگیزه
به فردای دگر خیره شدی
عمر از نیمه گذشت
و دمی غنچه لبخند شکوفا نشد
درد این نیست ای دوست
که چرا نقش تبسم فراموش شده
یا چرا شعله صدها لذت بی دلیل و بی علت
یک شبه خاموش شده
درد این نیست که چرا در باغچه ها
رازقی تشنه بمیرد یا بخشکد نهال گل سرخ
درد این است که بشر تشنه بمیرد
و بگوید این تقدیر است
به چه می اندیشی؟
و در این خاک کویر با لب تشنه
بدنبال کدام چشمه اب میگردی؟
تاریخ : پنج شنبه 90/10/1 | 10:25 صبح | نویسنده : a | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.